حرف و حدیث از مسابقات و جشنواره های ابتدایی ها.....3
در ادامه ، اسکن آنچه آرمان در سال گذشته (کلاس دوم) برای جشنواره نویسنده امروز، اندیشمند فردا تهیه کرده بود؛ را قرار می دهم....تا بدین بهانه در خانه شازده کوچولو آن را داشته باشم برای روز گاری که این...
View Articleپسر نه ساله ی من چی سرچ می کند؟
داشتم خانه تکانی مختصری در داخل گوشی موبایلم انجام می دادم، در بخش history ، مواردی از جستجوها دیدم که می دانستم پسرم به دنبال آنها بوده، لیستی از آنها برداشتم تا اینجا بیاورم ....هم برای ثبت در...
View Articleهنوز هم دیکته می کنند....
ناظم همینطور حرف می زند:"...برای توفیق چند چیز لازم است. اول گوش. بله، گوش یعنی شنیدن. برای توفیق باید اول گوش را انتخاب کرد. باید گوش داد و خوب شنید. در شنیدن نباید انتخاب کرد. هرچه گفته شد باید...
View Articleمقدمه: درس هایی که از برخی چالش های زندگیم در سال نود و سه گرفتم:
روزهای پایانی سال نود و سه را می گذرانیم. نود و سه.... در خاطرم می ماند . گمونم بعضی روزها، بعضی ماهها، بعضی سالها هستند که بیشتر در خاطرمان می مانند. برای من سال های 63، 71، 75، 83، 84، 85، 86 ، 93...
View Articleداستان یک مادر متخلف!
آخر هفته را در طبیعت زیبای کوههای زاگرس در نزدیکی شهرکرد گذرانده بودند. مادر خوشحال بود که به پسرش خوش گذشته است. روز جمعه در بازگشت از سفر چهار روزه شان، در اتوبان قم ، موبایلش به صدا درآمد، رییس...
View Articleداستان مادری که چیزی در مورد تنبلی چشم نمی دانست! (1)
... چند روزی بود که پسر شمع هشت سالگی را فوت کرده بود. پسری بود نه ریز و نه درشت، با چشمانی خماری ، گاه ساکت در دنیای درون خودش و گاه در حال بروزِ خودش ! (واژه "بروز"را اول بار خود پسرک استفاده کرده...
View Articleداستان مادری که چیزی در مورد تنبلی چشم نمی دانست! (2)
مادر در گوگل "تنبلی چشم"را جستجو می کند: همه عناوین به این ختم می شوند:"نوعی اختلال بینایی که اگر به موقع تشخیص و درمان نشود، فرد را از یک چشم کم بینا یا نابینا می کند"... و وقتی مطالب را کامل میخواند...
View Articleداستان مادری که چیزی در مورد تنبلی چشم نمی دانست! قسمت آخر
خدای مهربان و بخشنده را هزاران هزار بار شکر و سپاس که تنبلی چشم شازده کوچولوی من درمان شد... و در تمام روزهایی که نگران این موضوع بودم به این هم فکر می کردم که تا میتوانم در این باره به مادرها اطلاع...
View Articleآخرین برگ...
این وبلاگ برایم روزنه ای بود به دنیای یزرگ شازده کوچولویم....خانه ای بود که سبب شد دوستانی متفاوت بیابم ....دوستانی که از آنها بسیار آموخنم...این خانه تصویرهایی به یاد ماندنی از کودکی پسرم برایم دارد...
View Articleبیایید در هیچ زمینه ای فکر نکنیم که بچه اند...باورشان کنیم!!
علیرغم اینکه بخش عمده ای از ساعات روزانه ام در خارج از خانه می گذرد، و عصرها مثل دیگر افراد شاغل با جسمی خسته به خانه برمیگردم؛ ولی آشپزخانه را دوست دارم و آشپزی به نوعی برایم یه جور تفریح و لذت...
View Article
More Pages to Explore .....